Sonntag, 2. Dezember 2018

شما هم می‌توانيد...


شما هم می‌توانيد...

از بيست‌وسه‌چهار سالگی کتابِ مقدّس می‌خوانده‌ام. تا همين اندکی پيش، آن را با بی‌خدايی و نديده‌انگاشتنِ "خدا" از متن، چه در عهدِ عتيق و چه در جديد، خوانده‌ام. و مست و محو می‌شده‌ام (بی‌آن‌که در مسيحِ خداوند درآيم؛ که اين ماجرايی دارد که اگر بخواهيد می‌توانيد آن را اين‌جا [در قطعه‌ای که لحظاتی قبل از تعميد، در کليسا خوانده‌ام] بيابيد).
اگر من می‌توانسته‌ام، شک ندارم که شما هم می‌توانيد يا خواهيد توانست که بخوانيد؛ اگر که بخواهيد.
به هر شکل که بخوانيد، بر شما خجسته باد!

قطعه‌ای را که می‌آورم من انتخاب نکرده‌ام. گويه‌یِ هفدهمِ آن، هديه‌یِ برادرم ويلی بود.
تعميد، دو هفته‌یِ پيش (روزِ خجسته‌یِ هژدهمِ نوامبر)، در کليسايی ديگر بود. ما اين‌جا آبزنِ تعميد نداريم! نمی‌دانستم هديه هم خواهد بود! امّا در کار بود. (از دستِ رُلف بسته‌ای گرفتم سنگين، که با همه‌یِ مستیِ آن ساعت حتّی، از ورایِ پوشش، گفتم: شک نيست که کتاب است! و بود. آخرِ شب معلوم‌تر شد؛ و قاموسِ کتابِ مقدّس بود، مصوّر و رنگی؛ به زبانِ انگبين‌بارِ اين خطّه. الآن نمی‌توانم بخوانم مگر به‌زور، امّا دو سالِ ديگر –به‌ياریِ خداوند- حتماً خوب خواهم بود. رُلف هم قطعاً خواسته اين عطش را بيشتر بگيراند!) امّا ويلی، برادرم ويلی، دستِ خالی آمده بود! بعد از کيک و قهوه که در هستی‌سرا (کليسا)یِ خودمان بود، ويلی و دوستان که از زيگبورگ آمده بودند و برمی‌گشتند، به اصرار آمدند نيم‌ساعتی در خانه نشستيم و بعد رفتند. در آخرين لحظات که برخاسته بوديم و بدرودانه کرده می‌رفتند، ويلی گويه‌ای از "دوّمِ قُرنتيان 5" را نشانی داد. واگو می‌کردم که به خود بسپارم، که گفت: کتابِ مقدس را بده... و گويه را آورد:
Darum, ist jemand in Christus...

فردا که در اوّلين فرصت سراغِ کتاب رفتم، خواندم و، آغازم به روشنیِ ابد شده بود!
گفتم: بيا! ديگر چه می‌خواهی؟ صليبِ خداوند و کتاب و... اين‌هم از هديه‌یِ ويلی که آمد که دستادست تهی کُنَدَم از آنچه بوده بودم؛ باز تهی‌تر. که در مسيح و از مسيح پُر شوم...

بی‌هيچ دليلِ خاصّی، دوست دارم متنِ آلمانی را هم بياورم. و طبعاً هردو را از ترجمه‌هایِ قديم‌شان: فارسی را از ترجمه‌یِ بی‌مانندِ فاضل‌خانِ همدانی، ويليام گلن، و هنری مارتين؛ 1876-1856، و آلمانی را از ترجمه‌یِ مارتين لوتر؛ نسخه‌یِ چاپِ 1967 اشتوتگارت. (شک نداشته باشيد که هيچ‌يک از وانوشته‌هایِ جديد را –چه فارسی چه آلمانی- عمراً نمی‌پسندم. متنِ فارسیِ قديم بی‌نياز از ويرايشی نيست؛ امّا نه وانويسی و يا به‌اسمِ "ترجمه"! فعلاً که به آن نمی‌رسم. شايد به‌ياریِ خداوندم مسيح، قدری بعد توانستم...)

V
1 زيرا می‌دانيم که هرگاه اين خانه‌ی زمينی خيمه‌ی ما ريخته شود، عمارتی از خدا داريم؛ خانه‌ای ناساخته‌شده به دست‌ها و جاودانی در آسمان‌ها.
2 زيرا که در اين هم آه می‌کشيم، چون‌که مشتاق هستيم که خانه‌ی خود را که از آسمان است بپوشيم،
3 اگر فی‌الواقع پوشيده و نه عريان يافت شويم.
4 از آن‌رو که ما نيز که در اين خيمه هستيم، گران‌بار شده، آه می‌کشيم؛ از آن جهت که نمی‌خواهيم اين را بيرون کنيم، بلکه آن را بپوشيم تا فانی در حيات غرق شود.
5 امّا او که ما را برای اين درست ساخت خداست، که بيعانه روح را به ما می‌دهد.
6 پس دائماً خاطرجمع هستيم و می‌دانيم که مادامی که در بدن متوطّن‌ايم، از خداوند غريب می‌باشيم،
7 زيرا که به ايمان رفتار می‌کنيم نه به ديدار.
8 پس خاطرجمع هستيم و اين را بيشتر می‌پسنديم که از بدن غربت کنيم و به‌نزد خداوند متوطّن شويم.
9 لهذا حريص هستيم بر اين‌که خواه متوطّن و خواه غريب، پسنديده‌یِ او باشيم.
10 زيرا لازم است که همه‌ی ما پيشِ مسندِ مسيح حاضر شويم تا هرکس اعمالِ بدنیِ خود را بيابد، به‌حسبِ آنچه کرده باشد، چه نيک چه بد.
11 پس چون ترسِ خدا را دانسته‌ايم، مردم را دعوت می‌کنيم. امّا به خدا ظاهر شده‌ايم و اميدوارم به ضماير شما هم ظاهر خواهيم شد.
12 زيرا بار ديگر برای خود به شما سفارش نمی‌کنيم، بلکه سببِ افتخار درباره‌ی خود به شما می‌دهيم تا شما را جوابی باشد برای آنانی که در ظاهر نه در دل فخر می‌کنند.
13 زيرا اگر بيخود هستيم برای خداست و اگر هشياريم برای شما است.
14 زيرا محبّت مسيح ما را فرو گرفته است، چون‌که اين را دريافتيم که يک نفر برای همه مُرد، پس همه مُردند.
15 و برای همه مُرد، تا آنانی که زنده‌اند، از اين به‌بعد برای خويشتن زيست نکنند بلکه برای او که برای ايشان مُرد و برخاست.
16 بنابراين، ما بعد از اين هيچ‌کس را به‌حسبِ جسم نمی‌شناسيم، بلکه هرگاه مسيح را هم به‌حسبِ جسم شناخته بوديم، الآن ديگر او را نمی‌شناسيم.
17 پس اگر کسی در مسيح باشد، خلقتِ تازه‌ای است؛ چيزهای کُهنه درگذشت، اينک، همه‌چيز تازه شده است.
18 و همه‌چيز از خدا، که ما را به‌واسطه‌یِ عيسی مسيح با خود مصالحه داده و خدمت مصالحه را به ما سپرده است.
19 يعنی اين که خدا در مسيح بود و جهان را با خود مصالحه می‌داد و خطايای ايشان را بديشان محسوب نداشت، و کلام مصالحه را به ما سپرد.
20 پس برای مسيح ايلچی هستيم که گويا خدا به زبان ما وعظ می‌کند. پس به‌خاطر مسيح استدعا می‌کنيم که با خدا مصالحه کنيد.
21 زيرا او را که گناه نشناخت، در راه ما گناه ساخت تا ما در وی عدالتِ خدا شويم.


1 Denn wir wissen: wenn unser irdisch Haus, diese Hütte, zerbrochen wird, so haben wir einen Bau, von Gott erbaut, ein Haus, nicht mit Händen gemacht, das ewig ist im Himmel.
2 Denn darum seufzen wir auch und sehnen uns danach, daß wir mit unserer Behausung, die vom Himmel ist, überkleidet werden,
3 weil wir dann bekleidet und nicht bloß erfunden werden.
4 Denn solange wir in dieser Hütte sind, seufzen wir und sind beschwert, weil wir lieber wollen nicht entkleidet, sondern überkleidet werden, auf daß das Sterbliche würde verschlungen von dem Leben.
5 Der uns aber dazu bereitet hat, das ist Gott, der uns als Unterpfand den Geist gegeben hat.
6 So sind wir denn getrost allezeit und wissen: solange wir im Leibe wohnen, wallen wir ferne vom Herrn;
7 denn wir wandeln im Glauben und nicht im Schauen.
8 Wir sind aber getrost und haben vielmehr Lust, außer dem Leibe zu wallen und daheim zu sein bei dem Herrn.
9 Darum befleißigen wir uns auch, wir sind daheim oder wallen, daß wir ihm wohlgefallen.
10 Denn wir müssen alle offenbar werden vor dem Richterstuhl Christi, auf daß ein jeglicher empfange, wie er gehandelt hat bei Leibesleben, es sei gut oder böse. Des Apostels Selbstlosigkeit
11 Weil wir denn wissen, daß der Herr zu fürchten ist, suchen wir Menschen zu gewinnen; aber vor Gott sind wir offenbar. Ich hoffe aber, daß wir auch in eurem Gewissen offenbar sind.
12 Wir loben uns nicht abermals bei euch, sondern geben euch Anlaß, von uns etwas zu rühmen. So könnt ihr denen antworten, die sich des Äußeren rühmen und nicht des Herzens.
13 Denn, sind wir von Sinnen gewesen, so war es für Gott; sind wir bei Sinnen, so sind wir's für euch.
14 Denn die Liebe Christi dringet uns, da wir dafür halten, daß wenn einer für alle gestorben ist, so sind sie alle gestorben.
15 Und er ist darum für alle gestorben, damit die, die da leben, hinfort nicht sich selbst leben, sondern dem, der für sie gestorben und auferstanden ist.
16 Darum kennen wir von nun an niemand mehr nach fleischlicher Weise; und ob wir auch Christus früher nach fleischlicher Weise erkannt haben, so erkennen wir ihn doch jetzt so nicht mehr.
17 Darum, ist jemand in Christus, so ist er eine neue Kreatur; das Alte ist vergangen, siehe, es ist alles neu geworden!
18 Aber das alles von Gott, der uns mit sich selber versöhnt hat durch Christus und uns das Amt gegeben, das die Versöhnung predigt.
19 Denn Gott versöhnte in Christus die Welt mit ihm selber und rechnete ihnen ihre Sünden nicht zu und hat unter uns aufgerichtet das Wort von der Versöhnung.
20 So sind wir nun Botschafter an Christi Statt, denn Gott vermahnt durch uns; so bitten wir nun an Christi Statt: Lasset euch versöhnen mit Gott!
21 Denn er hat den, der von keiner Sünde wußte, für uns zur Sünde gemacht, auf daß wir würden in ihm die Gerechtigkeit, die vor Gott gilt.


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen

همسايه / der Nächste

همسايه / der Nächste [28.06.2019] انجيلِ لوقا 10، 37-25 25   ناگاه يکی از فقها برخاسته، از رویِ امتحان به وی گفت: ای استاد، چه‌کنم تا وارث...